اگر کسی کار احمقانهای بکند که بر او نکته بگیرند و جواب قانعکنندهای نداشته باشد به عنوان اعتراف و پوزش خواهی ضمنی این مثل را میگوید. میگویند مردی برای دزدیدن هندوانه و خربزه سر جالیزی رفت و مقدار زیادی هندوانه و خربزه چید و توی گونی ریخت. وقتی که خواست در گونی را ببندد جالیزبان مثل اجل معلق سر رسید و پرسید: «اینجا چکار میکنی؟» مرد گفت: «والله از راه میگذشتم باد سختی وزید و طوفان مرا انداخت توی جالیز تو» جالیزبان پرسید: «خوب هندوانه و خربزه را کی کند؟». مرد گفت: «طوفان میخواست مرا با خودش ببرد من هم هر مرتبه دست میانداختم و هندوانه و خر
داستان ضرب المثل های ایرانی ،ضرب المثل. شخص سادهلوحی مکرر شنیده بود که خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودی روزی رسان است. به همین خاطر به این فکر افتاد که به گوشه مسجدی برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزی خود را بگیرد. به این قصد یک روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همین که ظهر شد از خداوند طلب ناهار کرد. هرچه به انتظار نشست برایش ناهاری نرسید تا اینکه شام شد و او باز از خدا طلب خوراکی برای شام کرد و چشم به راه ماند. چند ساعتی از شب گذشته درویشی وارد مسجد شد و در پای ستونی نشست و شمعی روشن کرد و از «دوپله» خود قدری
داستان ضربالمثل «الهی که آقام آب بخواهد!»,ضرب المثل درباره تنبلی. ضربالمثل «الهی که آقام آب بخواهد!» کنایه از آدم تنبلی است که حتی برای رفع تشنگی خودش هم تلاشی نمی کند و منتظره تا دری به تختهای بخورد و او هم به نوایی برسه. آنقدر در این تنبلی زیادهروی میکند که حتی حاضره ضرر گاهی وقتها به جانش هم برسد. اما ببینیم این مثل از کجا شکل گرفت؟. روزگار گذشته روزگار ارباب و نوکری بود. اربابانی که ثروتمندان جامعه بودند و برای رفع اموراتشان نوکری استخدام میکردند و از این راه او را هم به یک نوایی میرساندند. این میان نوکری بود که احوالی تعریفکرد
زیبایی بهار همواره موجب شده است بسیاری از نویسندگان و شاعران سرزمین کهن ایران در وصف آن سخن بسرایند و همچون «صدای سخن عشق» گفتارشان اصلاً تکراری نیست. . در ادبیات عامیانه و شفاهی مردم کوچه و بازار هم این فصل نمود خاصی دارد و آنچه که در ضرب المثل ها، متل ها، قصه ها و باورهای مردم آمده است نشانگر جایگاه خاص این فصل در زندگی مردم است. عباراتی همچون . «سیاه بهار» و یا «گدابهار». از خشکسالی و یا وقوع سیل و نزول برف و باران زیاد و بی موقع حکایت داشت. کافی بود در فصول پاییز و زمستان برف و باران به اندازه کافی نازل نشود و طبیعی بود که خطر
ضرب المثل بند را آب دادن. زمانی شخصی رازی را با وجود همه ی تاکیداتی که برای پنهان نگاه داشتن آن شده از سر بی دقتی فاش کند،اصطلاحا می گویند:" فلانی بند را آب داد ". درگذشته کشاورزان با چوب و سنگ بر روی نهرها و رودخانه های کوچک آب بند می ساختند تا آب آنها به درون کانال هایی که ساخته بودند هدایت شود و زمین های خود راآبیاری نمایند. آب بند ها را مقاوم میساختند،در صورتی که آب بند مقاومت لازم را نداشت و بند را آب می برد و جهت آب به سوی کانال هایی که برای آبیاری ساخته شده بودند برنمی گشت و مزارع بر اثر بی آبی آسیب میدید. در چنین حالتی کشاورزان برای نش
ضرب المثل جوجه پاییزه می خواهد سرجوجه بهاره کلاه بگذارد. زیبایی بهار همواره موجب شده است بسیاری از نویسندگان و شاعران سرزمین کهن ایران در وصف آن سخن بسرایند و همچون «صدای سخن عشق» گفتارشان اصلاً تکراری نیست. در ادبیات عامیانه و شفاهی مردم کوچه و بازار هم این فصل نمود خاصی دارد و آنچه که در ضرب المثل ها، متل ها، قصه ها و باورهای مردم آمده است نشانگر جایگاه خاص این فصل در زندگی مردم است. عباراتی همچون «سیاه بهار» و یا «گدابهار» از خشکسالی و یا وقوع سیل و نزول برف و باران زیاد و بی موقع حکایت داشت. کافی بود در فصول پاییز و زمستان برف و باران به ا
مثل آلمانی : گاهی دروغ همان کار را می کند که یک چوب کبریت با انبار باروت می کند . مثل آلمانی : بهتر است دوباره سؤال کنی تا اینکه یکبار راه اشتباه بروی . مثل آلمانی : زمان دوای خشم است. مثل آلمانی : عشقی که توأم با حسادت نباشد دروغی است . مثل آلمانی : در برابر آن کس که عسل روی زبان دارد ، از کیف پولت محافظت کن . مثل آلمانی : روزیکه صبر در باغ زندگیست بروید به چیدن میوۀ پیروزی امیدوار باشید . مثل آلمانی : تملق سم شیرین است . مثل آلمانی : به امید شانس نشستن همان و در بستر مرگ خوابیدن همان. مثل آلمانی : سند پاره می شود ، ولی قول پاره نمی شود . مثل
کار او دیگر اصلاح پذیر نیست ، چون بسیار خراب است ، بیشتر در مورد ورشکست شدهای گویند که با کمک دوستان هم نمیتواند باز به سرکار خود برگردد، یعنی خرابی کار بیشتر از این حد است. در موارد مشابه نیز کاربرد دارد. لازم است که اول معنی واژه " بارگه " را بدانیم : بارگه در تداول آباده و صُغاد سد کوچکی است که چون آبیار بخواهد آب را سوی دیگر بفرستد، ماسه و شن و ریگ آن طرف جوی را که باید آب برود با بیل بر میدارد و به سمتی که نباید آب برود میریزد. در این موقع حساس، چابکی و جلدی لازم دارد. چون این کار باید سریع انجام شود، یعنی از وقتی که میرآب اعلام میک
بهترین مشاغل و خدمات شهر خود را ، در سایت نشونه پیدا کنید.